معرفی وبلاگ
با نام و یاد خداو با سلام و درود فرآوان بر کاربران عزیز. در این وبلاگ سعی داریم جازبه های گردشگری مناطق ایران عزیزمان را برای شما معرفی کنیم. البته من چون بیشتربه شهری که دارم در آن زندگی می کنم دسترسی دارم بیشتر مناطق شهر خودم را معرفی میکنم. با ارائه نظراتتان ما را شاد کنید
دسته
دوستان گردشگر ايراني
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 94334
تعداد نوشته ها : 31
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

مركز اين شهرستان، شهر مهران است كه در ساحل چپ رودخانه كنجانچم واقع شده است و با مرز عراق بيش از چند كيلومتر فاصله ندارد. مهران قبلاد منصورآباد خوانده مي‌شد. در سال 1309 با تصويب فرهنگستان زبان ايران، به «مهران» تغيير نام داد. در بخش مركزي مهران، مخازن نفت وگاز طبيعي كشف، و چاه‌هايي در آن حفر گرديده است. دشت هاي مهران به خاطر پيوستگي كوه و دشت با يكديگر، داراي اهميت سوق الجيشي و تاريخي است. اين شهرستان داراي جمعيتي معادل 46981 نفر و داراي سه بخش مهران، صالح آباد و اركواز ملكشاهي است. بخش صالح‌آباد در دشت نسبتاً وسيع هيژدانه واقع شده است و در سالهاي پر باران. يكي از مناطق حاصل‌خيز استان محسوب مي‌شود.

مراكز ديدني و زيارتگاهي:

  1. قلعه‌ي كنجانچم
  2. سنگ نوشته‌ي گل گل ملكشاهي
  3. سنگ نوشته‌ي تخت‌خان
  4. تپه‌هاي چغاآهوان و چغاگلان
  5. بقعه‌ي سيد حسن
  6. امامزاده علي صالح
  7. بقعه‌ي پير محمد

مقدمه:

منطقه ايوان بخشي از سرزمين امپراتوري بزرگ ايران زمين بوده كه دوران پرحوادث وفراز ونشيبي را پشت سر گذاشته است ويادگاريهاي فراواني از اين دوران كهن را در داخل خود حفظ كرده است.

اين منطقه در دوران هاي گذشته با فروپاشي هر سلسله و روي كار آمدن حكومت هاي جديد حوادث وجريان هاي زيادي را كه بيانگر رويدادهاي مهم تاريخي مي باشد همراه دارد.

وجود شهرها وآثار به جاي مانده از دنياي باستان نشاني از آنست كه اين ديار در دورانهاي مختلف باستاني به علت هواي نسبتا ملايم وكوهستاني و وجود آب وجنگل فراوان سخت مورد توجه واقع بوده واز مراكز پرجمعيت وجزو اولين مناطقي است كه زندگي اجتماع وشهري در آن شكل گرفته است.

انچه كه امروز نشان مي دهد و ثابت مي كند به احتمال قوي مردماني كه در اين منطقه ابتدا به شهرنشيني روي آورده ودر اين منطقه اقدام به تشكيل بازارچه ها ومراكز تجاري نموده اند.

موقعيت شهرستان ايوانغرب:

اين شهرستان كه در سمت شمالي استان ايلام قرار گرفته است و يكي از شهرستان هاي كم وسعت استان به شمار مي رود.

ايوانغرب از طرف شمال شرقي وشرق به شهرستان شيروان چرداول،از شمال وشمال غربي به شهرستان گيلانغرب،از جنوب به بخش چوار از توابع شهرستان ايلام،از غرب به بخش سوماراز توابع شهرستان قصر شيرين محدود مي شود.

ارتفاع متوسط ايوان از سطح دريا 1170متر مي باشد.

وسعت شهرستان ايوان:

مساحت شهرستان ايوان حدود 1153 كيلومتر مربع است. اين مساحت در حدود 6%كل استان است.

ايوان از سال 1374 از بخش به شهرستان تبديل شد وداراي دو بخش مركزي وبخش زرنه است.جمعيت شهرستان ايوان براساس آخرين سرشماري بالغ بر 60 هزار نفر مي باشد.

ايوان دلايل فراواني براي نامگذاريش ذكر مي كنند كه يكي از اين دلايل اين است:ايوان يعني دروازه.چون تا همين چند سال پيش تنها راه ارتباطي استان ايلام به كرمانشاه و به طبع آن تهران فقط ايوان بود.

ايوان آثار باستاني،زيارتي و طبيعي فراواني دارد مثل:

۱.آتشكده سياه گل

۲.تاق شيرين و فرهاد

۳.كوه هاي بانكول،شره زول،مانشت و كوه شش قلافي(به دليل شش بريدگي به اين اسم معروف است)

۴.منطقه تفريحي فوق العاده زيباي خوران(در روستايي به همين اسم)با چشمه ايي زلال و بسيار سرد و باغ هاي گردو و...

۵.منطقه تفريحي پلنگرد

۶.منطقه تفريحي شيرپناه

۷.امام زاده سيد عبدالله

۸.تنگه دالاهو

۹.تنگه رنو

 ۱۰.تنگه كوشك

۱۱.تنگه گرمه

۱۲.دشت ايوان و...

استان ايلام از گذشته دور مهد تمدني اصيل و منطقه اي آباد بوده است، رودخانه هاي سيمره و گنگير با آبياري و حاصلخيز كردن اراضي منطقه زمينه ي سكونت اقوامي را فراهم كرده است كه تمدن هايي پيرامون اين رودخانه ها ايجاد كرده اند . دره هاي سيمره و ايوان نقش بزرگي را در تاريخ ايران و ايلام در گذشته داشته اند و مهمترين خط ارتباطي بين تمدن هاي موجود در كوهها و دشتهاي جنوب غرب ايران از اين استان مي گذشته است .


 


تاريخ زندگي انسانها در اين منطقه به حدود هفت هزار سال قبل از ميلاد برمي گردد كه مورد تائيد كارشناسان و محققين باستان شناسي مي باشد . وجود آب و زمينهاي حاصلخيز ،جنگل،هواي معتدل يكي از انگيزه هاي اصلي براي زندگي انسان ها در اين استان بخصوص در دشت ايوان بوده است .


ايوان در گذشته جزئي از عيلام باستان بوده است كه اقوام زيادي در اين ديار زندگي كرده اند كه از خود آثاري به جاي گذاشته اند، از جمله اقوام اوليه اي كه در اين سرزمين بوده اند كاسي ها (آلاتي توراني)، گوتيها كه شاخه اي از آريائيها مي باشند و قبل از مادها در اين سرزمين زندگي نموده اند، وجود وسايل و ابزارآلات برونزي مشخصه ي اين قوم است كه در منطقه ي ايوان، ايلام و لرستان بدست آمده و اين صنعت اولين صنعت فلزكاري مي باشد كه تاكنون در جهان بدست آمده است .


عيلاميها قوم ديگري هستند كه پس از مهاجرت از بابل در اين سرزمين مستقر شده و حكومت عيلام را تشكيل داده اند و آثاري چون خرابه هاي زرنه، دره شهر و شوش از اين قوم بجا مانده است .


از ديگر اقوامي كه در اين منطقه بوده اند آكد، سومر، بابل، لولوبي ها و آشوري ها را مي توان نام برد . مادها از اقوام ديگر آريائي نژاد هستند كه در سده ي هشت قبل از ميلاد دولت ماد را تشكيل داده اند ؛ يكي از سرداران رشيد ماد به نام «ديوكو» (ديوكس) با متحد كردن قبايل توانست دولت ماد را گسترش دهد پس از بسط و تشكيل دولت دامنه ي خود را به اين منطقه گسترش دادند و تا كناره هاي دجله و فرات پيش رفتند ، از جمله آثار اين قوم دخمه اي در دره كوشك كه با سرطاقي حلالي با سنگ تراشهاي بزرگ ساخته شده است مي توان اشاره كرد .


استان ايلام كنوني و ايوان در زمان ماد جزئي از ايالت عيلام بوده اند و عنوان ساتراپ نشين هشتم دولت ماد محسوب مي شدند و قديميترين نام اين جلگه «آريوخ» بوده است كه از اينجاست كه عيلاميها به كمك پادشاه آشور به نينوا شتافتند .


در دوره ي هخامنشيان اين منطقه يكي از ايالات مهم بنام «سبد» كه جمع آن «سبدان» بوده استو لشكر اسكندر مقدوني از اين منطقه گذشته است بطوري كه استرابون از آن به نام «ماساباتيس» به عنوان يكي از بخش هاي مهم عيلام بين شوش و نواحي اطراف زاگرس ياد مي كند .


پليني آن را «مزوباتن» مي نامد و ساكنين آنرا مزاباتيايي و بطليموس سامباتيايي مي نامد و بالاخره ديودروس در توصيف لشكركشي اسكندر نيز از آن به عنوان «سنبه» ياد كرده است .


زرتشت در اوستا از آن به نام «سپتيمه» و «ماساباتان» نام برده است و بنيامين تودله از آن به عنوان «ارين» ياد مي كند و مي گويد : « در حدود بيست هزار خانوار يهودي در آنجا مستقر بوده اند »؛ استرابون نيز از يك خط ارتباطي مهم از ماساباتيس در امتداد نواحي جبال زاگرس به ماد كشيده مي شده است سخن مي گويد و بالاخره پليني درباره ي اين راه مي گويد : «بازترين، وسيعترين راه از شوش به بلخ از ايالت مزوتبن (مزوباتن) مي گذرد و علت احداث اين راه پر پيچ و خم عبور دادن سپاهيان از كوههاي زاگرس بوده است اما با اين حال عبور ارابه هاي سنگين حامل توپخانه به سختي امكان پذير است» .


در دوره ي هخامنشيان پس از آنكه اسكندر ايران را تصرف نمود ديري نپائيد كه در گذشت و هرج و مرج در غلمرو او آغاز گرديد و جانشينان وي ايران را به ايالت هايي تقسيم نمودند ؛ منطقه ي ايوان جزيي از ساتراپ نشين ماد شد و پس از آن در دوره ي ماد و پس از آن در سال 250 قبل از ميلاد اشك اول حكومت اشكانيان را از سرزمين پهله (پهلو) آغاز نمود و حكومتي جديد به شيوه ي ايرانيان تاسيس نمود كه بعدها مبدل به دولتي بزرگ شد و در خرابه هاي اريوحان سكه هايي از اين دوره بدست آمده است .


اما در زمان ساسانيان يكي از ايالت هاي مهم و قابل توجه بوده است زيرا اين ايالت فاصله ي چنداني با پايتخت ساسانيان در مداين نداشته و بر سر شاهراه تجارتي بلخ قرار داشته است و از آن بنام دروازه ي بلخ (خراسان) ياد كرده است، دشت ايوان و ايالت ماسبدان بوده است .


بطوريكه در زمان فتح ايران توسط اعراب ، طبري در اين باره مي گويد : پس از آنكه هاشم از جولا برگشت سعد خبر داد كه آذين پسر هرمزان سپاهي گرد آورده و به دشت ها روي آورده اند ، سعد ضرار بن خطاب را با سپاهي به مقابله او فرستاد و در دشت ماسبدان به هم برخورد نمودند و جنگي شديد درگرفت و آذين توسط ضرار دستگير شد و سرش از تن جدا شد ، سپاه اعراب تا حوالي سيروان جلو رفته و ماسبدان را قهراً گرفتند ، بعد از فتح، ماسبدان جزء ايالت كوفه قرار گرفت و از آن به نام ولايت جبال نام برده شده است .


در نيمه ي سده ي چهارم هجري يكي از خاندان كرد برزكاني قدرتي به هم آورد و حدود شصت سال اين خاندان بر سرزمينهاي ديناور، كردستان، همدان، ماسبدان، شهرزول و قسمتي از خوزستان حكومت كرده اند و از ايوان به نام آريوحان نام برده شد و يكي از شهرهاي مهم آن دوره بوده كه در آن ضراب خانه بوده و سكه هايي به نام ابوالنجم بدربن حسنويه بدست آمده كه نام شهر محل ضرب سكه را آريوحان (آريوجان) نوشته شده است ؛ ابودولف در توصيف ايوان آورده است : « ..... كه شامل شهرهاي متعدد از جمله اريوحان است اين شهر زيبا در دشتي ميان كوههايي پر از درخت واقع شده است و از آن آبهاي معدني و گوگردي و معدن زاج و شوره و املاح ديگر وجود دارد ، آب رودخانه به بندنيجيز (مندلي) مي ريزد و نخلستانها با آن آبياري مي شوند .... تا رد چند فرسخ و در آنجا آرامگاه مهدي (خليفه ي عباسي) واقع است و يگانه اثري كه از اين شهر ديده مي شود ساختماني است كه شكل خارجي آن از بين رفته است و چيزي از آن باقي نمانده است پس از آنجا به سيروان (شيروان) مي روند » .


بعد از انقراض حكومت حسنويه ايالت ماسبدان به دو منطقه تقسيم شد ، در قسمتي از آن اتابكان لر استقرار داشتند و تا دوره ي شاه عباس صفوي حكومت نمودند و در قسمت ديگر كلهرها استقرار يافتند و مرزهاي خود را تا نزديك سنندج توسعه دادند و در جوانرود در محلي به نام پلنگان قلعه ي محكمي به مركزيت حكومت خود برگزيدند كه در حدود 564 (ه.ق) توسط خاندان اردلان تسخير و ايل كلهر به طرف ايوان رانده شدند و محل حكومت خود را در ايوان قرار دادند و اين محل تا دوره ي صفويه فعال بود و بعد از آن مركز اميرالامرائي كلهر به بغداد منتقل شد .


در سال 930 (ه.ق) ذولفقارخان كلهر با بر كنار كردن حكام محلي مقر حكومت خود را در بغداد قرار داد و حكومت كلهرستان را بوجود آورد كه توسط شاه طهماسب در سال 936 (ه.ق) حكومت او برچيده شد و چند صباحي اميرالامرايي كلهر از قزلباش انتخاب مي شدند ، اما به علت نا آراميهاي منطقه حكام صفويه مجدداً اميراني محلي را برگزيدند كه در سال 1001 (ه.ق) يكي از سرداران رشيد كلهر به نام خانمنصور حكومت ايوان را در دست گرفت ، اين خاندان تا سال 1058 (ه.ق) بركل كلهر تسلط داشتند و از آن تاريخ به بعد سران زنگنه بر قسمتهايي از كلهر بخصوص نواحي كرمانشاه دست يافتند و حكومت فرزندان خانمنصور محدود به ايوان و اطراف آن شد و تا اوايل دوره ي زنديه ادامه داشت ، بعد از آن تاريخ الهي خان و فرزندانش عليخان تا اواخر دوره ي قاجاريه حكومت محلي را در دست داشتند ، سپس ايوان مورد تاخت و تاز واليان لرستان و حكام كلهر قرار گرفت و گاهي لرها و گاهي كلهرها بر آن تسلط مي يافتند تا اينكه واليان لرستان توسط رضاخان سركوب شدند و ايوان جزء املاك خاصه ي شاه شد و در تقسيمات كشوري سال 1345 (ه. ش) جزء استان ايلام شد.

منبع:سايت مادنشت

گيلان.گيلانغرب.نامي كه تمام هر آنچه كه مي خواهم بگويم را خود مي گويد.گيلان.راستي شما وقتي كه اسم گيلان را مي شنويد چه چيزي به طور آني به ذهن شما خطور مي كند؟بله،درست است سرسبزي،باران،منطقه ايي خوش آب و هوا.براستي كه نام گيلان برازنده اين شهرستان است.شهري كرد زبان با گويش شيرين كلهري.

 

شهرستان گيلانغرب در غرب استان كرمانشاه قرار دارد.متاسفانه شهرستان گيلانغرب به دليل دوري از مركز استان و هم چنين كوه بسيار خطر ناك قلاجه(البته اين كوه متعلق به استان ايلام و شهرستان كلهر زبان ايوانغرب است)به آن رسيدگي زيادي نشده است كه خوشبختانه زمزمه هايي شنيده مي شود كه در اين كوه خطر ناك قلاجه توني زده مي شود تا فاصله دو شهرستان كلهر زبان يعني ايوانغرب و گيلانغرب را به شهرستان كلهر زبان ديگر يعني اسلام آباد غرب نزديك تر كند.گيلان غرب شهري كه در زمان جنگ توانست لشكر زرهي عراق كه در آن زمان چهارمين ارتش بزرگ جهان بود را به عقب برانند و اين يك برگ زرين ديگري بر تارك اين شهر دلير پرور گذاشته است.

اگر ما بخواهيم شهرستان گيلانغرب را در يك كلمه خلاصه كنيم بي شك اين استاد كيهان كلهر است كه خود نمايي ميكند.بله همان گونه كه از شهرت اين شخصيت بزرگ موسيقي ايران مي توان فهميد ايشان كرد كلهر زبان و گيلانغربي است.

شهرستان گيلانغرب از شمال با شهرستان سر پل ذهاب،از جنوب با شهرستان ايوانغرب،از شرق با شهرستان اسلام آباد غرب و از غرب با شهرستان قصر شيرين هم مرز است.

اين شهر هايي كه در بالا ذكر شد همگي كرد زبان با گويش شيرين كلهري هستند و روابط بسيار نزديك خانوادگي با هم دارند و همگي با هم فاميل هستند.

گيلانغرب مردمي مهربان،سخت كوش،شكيبا و غيرتمند هستند كه به مهمان نوازي شهره عام و خاص مي باشند و به شما خواننده گرامي توصيه مي كنم كه اگر تا به حال به اين شهرستان نرفته ايد حتما در اين ايام عيد و تعطيلات يك سفري به اين شهرستان خوش آب هوا داشته باشيد و مطمئن باشيد كه ضرر نخواهيد كرد

وجه تسميه ايل كلهر

 

در علت نامگذاري اين ايل اصيل كرد با نام كلهر ، بايد در ساخت ، ريشه و معني آن دقيق شد لفظ كلهر با فتح كاف و ضم هاء از دو بخش «كل»و«هور»يا«هُر»تشكيل شده است. اين كلمه كه با تلفظ هاي متعدد در منابع آمده است از قبيل كلهور ، كلهر و كلِر. در زبان محلي تلفظ سوم بيشتر رايج است.از همه آنها يك معني به ذهن متبادر ملآشود.كَل به معناي آهوي كوهي نر مي باشد واز خصوصيات اين حيوان كوهي ،همانا شجاعت و جنگندگي و جست وخيز فراوان آن است .قسمت دوم كلمه ، هور يا هُر مي باشد كه در لغتنامه ها به معناي خورشيد وآفتاب آمده است.از ويژگي هاي خورشيد درخشندگي و سرعت و جذابيت مي باشد.حال اگر به دنبال وجه شبه اين دو كلمه كل و هور با مردمان ايل كلهر بگرديم بايد نظري داشته باشيم به زيستگاه وقلمرو آنها يعني دامنه ها و ارتفاعات پر فراز و نشيب زاگرس.مردمان اين ايل در طول تاريخ با ناملايمات طبيعي دست و پنجه نرم كرده با شجاعت و جنگندگي همانند آهو و كل ، كوه ها وصخره ها را در نورديده ورام خواسته هاي خويش كرده اند ومهاجماني كه از صفحات غربي ايران قصد سوئي نسبت به كشورمان را داشته اند عقب رانده و آنها را به خاك مذلت نشانده اند .از طرفي بنا به گفته نويسندگان بزرگ كلهرها كه شاخه اي از نژادكردهاي اصيل آريايي هستند.واينها را به خاطرچهره هاي بشاش وجذاب و همچنين سرعت برق آسايي كه درپيمودن كوهها و گردنه هاي صعب العبور داشته اند ، به خورشيد كه مظهر جذابيت است تشبيه كرده اند . بنابر اين كلهر نامي با مسمي وبرازنده بر اين گرد مردان كرد مي باشدكه سالها با شجاعت و دليري عرصه را بر دشمنان اين مرز و بوم تنگ كرده اند.

 

زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل كلهر

ايل كلهر از شمال به محدوده ايلهاي كرند ، گوران و گوران بان زرده ، از ناحيه جنوب به حوزه حكومتي والي پشتكوه (استان ايلام كنوني) ، از طرف مغرب به خاك كشور عراق (مندلي و خانقين )،همچنين به قشلاق ايل سنجابي و قشلاق ايل كرند ، از جانب مشرق به ييلاق ايل زنگنه و قسمتي از ييلاق سنجابي(ماهيدشت)و در واقع جنوب شهر كرمانشاه ، محدود ميشود. افراد اين ايل كه در واقع بزرگترين ايل در غرب كشور محسوب مي گردد. در شهرستانهاي گيلانغرب ، هارون آباد و بخشهايي از :كرند ، نفت شهر ، سومار ، گهواره ، ايوان ، ماهيدشت، ودر دهستان قلعه شاهين سرپل ذهاب و نصر آباد قصرشيرين و تمامي نواحي وحومه مكانهاي ياد شده ساكن هستند.البته پراكندگي مردمان ايل كلهر از مكانهاي نامبرده فراتر است به طوري كه تعداد زيادي از مردم شهر كرمانشاه از كلهرها هستند. مردمان اين ايل در محدوده هاي نامبرده با توجه به اين كه اكثريت از طريق دامپروري امرار معاش مي كرده اند جهت به دست آوردن علف چر براي احشام و گوسفندان خود در فصول مختلف سال دست به كوچ وتغيير مكان مي زده اند كه اين امر در بروز اختلاف بين آنها وساير ايلات تأثير مهمي داشته است. در تعيين حدود گرمسير وسردسير ايل كوه هاي قلاجه و سركش در شمال گيلانغرب و حومه آن را ميتوان مرز به حساب آورد .يعني جنوب اين كوه ها گرمسير وشمال آنها سردسير كلهرها بوده است. در اين مناطق (سردسير و گرمسير)گروهي از افراد ايل به صورت يكجانشين كه معيشت آنها به طريق اقتصاد كشاورزي و دامپروري (به صورت محدود) تأمين مي گردد. با توجه به درگيري هاي منطقه اي، نا امني راه ها و دخالتهاي گاه و بيگاه حكمرانان كرمانشاه ، و مشكلات طبعي اين مردمان ، كوچ به صورت دسته جمعي وگروهي صورت گرفته و در مكانهاي سردسير و گرمسير در يك محل نزديك به هم سكونت اختيار مي كرده اند. البته طوايف تابعه ايل كه عبارتند از :خالدي ، شياني ، سياه سياه ، كاظم خاني ، تلش ، خمان ، كرگا ، كله پا ، قوچمي ، هارون آبادي، منصوري ، كله جوب ، الوندي ، شوان ، ماهيدشتي ، بلاغ بيگي ، زينل خاني ، شاهيني ، ايواني ، گيلاني ، زويري ، منشي ، گليني و شيرگ(ديره اي،ورمزيار) و… هر كدام داراي محدوده اي مشخص بوده اند كه به همان نام طوايف نامگذاري شده اند.به گفته معمرين جايگاه هر ايل بيشتر با توافق ايلخان و كلانتر طايفه تعيين مي شده است. از گفتگو با معمرين چنين نتيجه مي شود كه قلمرو ايل بستگي زيادي به قدرت ايلخان و نفوذ او در منطقه داشته است . در دوره مورد بحث كه داودخان ايلخاني كلهر را بر عهده داشته است به دليل نفوذ زياد او ايل كلهر بيشترين قلمرو ايلي راداشته است . نفوذ داودخان تا آنجا بود كه حكمران كرمانشاه بدون جلب نظر داودخان نمي توانست رؤساي ديگر ايلات را منصوب يا معزول نمايد.


برخي از منابع قوم كلهر را غيرايراني و گاهي يهودي معرفي مي‌نمايند. با توجه به اينكه كتاب‌هاي قديمي و سفرنامه‌هاي جهانگردان و روايتهاي سنتي رايج در ميان ايل كلهر اين ادعا را به اثبات مي‌رساند كه، ايل كلهر در غرب ايران از جايگاه كهن و اصيلي برخوردار بوده است اين قوم زماني بر سرزمين بابل و روزگاري نيز بر بغداد مقر خلافت عباسيان و با نام سرزمين كلهرستان حاكميت داشته‌اند.

كلهرها از زمان باستان تا كنون نامشان موجود بوده است ولي تا به حال كسي تاريخي جامع و منسجم و علمي درباره اين قوم ننگاشته‌است. اين قوم از روزگار شاه اسماعيل اول بنيان گذار دولت صفوي تاكنون با حكومتهاي مركزي ايران و برخي از دولت‌هاي ديگر ارتباط داشته‌است و همواره سخت‌ترين حوادث را تجربه نموده‌اند.

ايل كلهر در فتح مصر، شام، فلسطين و دفع تجاوز افغانهاي هراتي و جلوگيري از تجاوزات پي در پي دولت عثماني و اعراب به مرزهاي غربي ايران و تأمين نيروهاي مسلح نقش بسزايي داشته‌است. با شروع جنگهاي ايران و عثماني از زمان صفويان تا روزگار قاجاري عملكرد اين ايل با سران آن در تاريخ جنگها و فتوحات ثبت و ضبط گرديده است.

عمادالدين دولتشاهي با آموختن الفباي اوستايي و ترجمه تازه‌اي از يشتها نكات جالبي از زواياي تاريك منطقه غريب ايران را روشن مي‌كند. وي با ترجمه متن‌هايي از اوستا منطقه كردنشين غرب ايران از قصر شيرين تا ايلام و كرمانشاه و به‌ويژه ايوان غرب و اسلام‌آباد كه مركز ايل كلهر هستند محل زنگي اقوام اسطوره‌اي ايران معرفي مي‌كند. او با ريشه‌يابي واژه‌هاي اوستايي و تطبيق آنها با نام جاي‌ها در اين منطقه به اين نتيجه مي‌رسد كه جاي ايران اسطوره‌اي كه در شاهنامه مطرح است غرب ايران امروزي است. دولتشاهي در كتاب جغرافياي غرب ايران يا كوههاي ناشناخته اوستا، نام جاي‌هايي مانند زواره‌كوه، هفت آشيان، زويري، مرِگ (Merg)، مانِشت، گواور، تجر، سروناو، كبيركوه و غيره را كه هم اكنون نيز به همان نام‌ها ناميده مي‌شوند به اقوام اسطوره‌اي ايران (پيشداديان و كيانيان) منتسب مي‌كند. چون تمامي اين جاي‌ها در حوزه حضور گويش كلهري قرار دارند، بي ربط نيست اگر بگوييم ايل كلهر كه از زمانهاي دور در همين منطقه مي‌زيسته يكي از استوارترين ريشه‌هاي قوميت كرد ايراني است.

كلهرها از كهن‌ترين طوايف ايراني هستند كه در غرب ايران سكونت داشته‌اند كه با انتساب نژاد خود به پهلوانان شاهنامه اين پيوند را پاسدار بوده و اصولا ادامه اين نسبت طوري تداوم مي‌يابد كه پس از پيدايش دين اسلام با توجهي به آيين نوين محمدي آميخته مي‌شود.

راولينسون درباره قدمت و موقعيت ايل كلهر با صراحت بيان مي‌دارد: كلهرها اگر كهنترين ايل كردستان نباشند، يكي از طوايف شناخته شده در منطقه‌اند. ايل كهر همانطوري كه امروزه در گشته نيز زادگاه بسياري از دانشمندان و هنرمندان باختر ايران بوده‌است. در گذشته‌هاي دور فرهاد كوه‌كن مشهور به "فراي" را از خود دانسته اند. چنانكه صاحب شرفنامه مي‌نويسد: "نهنگ درياي محنت و پلنگ كوهسار مشقت، فرهاد كه در زمان خسرو پرويز ظهور كرده از طايفه كلهر است." اين سخن روايت سينه به سينه آگاهان ايل را كه جوانان كلهر بر قله‌هاي زاگرس آتش‌افروز جشنهاي باستاني و حامل تنديس‌هاي هنري و مذهبي بر صخره‌گاه‌هاي سخت‌گذر بوده‌اند را قوت مي‌بخشد.

دو روستاي داري اصالت و بزرگ ايل كلهر خوران و گاوسوار مي باشند كه اين دو روستا جزو شهرستان ايوانغرب است.

 

منبع:ايوان كلهرستان

اسلایدر

همه محبوب کردن فقط تو مونی ها :
X