در علت نامگذاري اين ايل اصيل كرد با نام كلهر ، بايد در ساخت ، ريشه و معني آن دقيق شد لفظ كلهر با فتح كاف و ضم هاء از دو بخش «كل»و«هور»يا«هُر»تشكيل شده است. اين كلمه كه با تلفظ هاي متعدد در منابع آمده است از قبيل كلهور ، كلهر و كلِر. در زبان محلي تلفظ سوم بيشتر رايج است.از همه آنها يك معني به ذهن متبادر ملآشود.كَل به معناي آهوي كوهي نر مي باشد واز خصوصيات اين حيوان كوهي ،همانا شجاعت و جنگندگي و جست وخيز فراوان آن است .قسمت دوم كلمه ، هور يا هُر مي باشد كه در لغتنامه ها به معناي خورشيد وآفتاب آمده است.از ويژگي هاي خورشيد درخشندگي و سرعت و جذابيت مي باشد.حال اگر به دنبال وجه شبه اين دو كلمه كل و هور با مردمان ايل كلهر بگرديم بايد نظري داشته باشيم به زيستگاه وقلمرو آنها يعني دامنه ها و ارتفاعات پر فراز و نشيب زاگرس.مردمان اين ايل در طول تاريخ با ناملايمات طبيعي دست و پنجه نرم كرده با شجاعت و جنگندگي همانند آهو و كل ، كوه ها وصخره ها را در نورديده ورام خواسته هاي خويش كرده اند ومهاجماني كه از صفحات غربي ايران قصد سوئي نسبت به كشورمان را داشته اند عقب رانده و آنها را به خاك مذلت نشانده اند .از طرفي بنا به گفته نويسندگان بزرگ كلهرها كه شاخه اي از نژادكردهاي اصيل آريايي هستند.واينها را به خاطرچهره هاي بشاش وجذاب و همچنين سرعت برق آسايي كه درپيمودن كوهها و گردنه هاي صعب العبور داشته اند ، به خورشيد كه مظهر جذابيت است تشبيه كرده اند . بنابر اين كلهر نامي با مسمي وبرازنده بر اين گرد مردان كرد مي باشدكه سالها با شجاعت و دليري عرصه را بر دشمنان اين مرز و بوم تنگ كرده اند.
زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل كلهر
ايل كلهر از شمال به محدوده ايلهاي كرند ، گوران و گوران بان زرده ، از ناحيه جنوب به حوزه حكومتي والي پشتكوه (استان ايلام كنوني) ، از طرف مغرب به خاك كشور عراق (مندلي و خانقين )،همچنين به قشلاق ايل سنجابي و قشلاق ايل كرند ، از جانب مشرق به ييلاق ايل زنگنه و قسمتي از ييلاق سنجابي(ماهيدشت)و در واقع جنوب شهر كرمانشاه ، محدود ميشود. افراد اين ايل كه در واقع بزرگترين ايل در غرب كشور محسوب مي گردد. در شهرستانهاي گيلانغرب ، هارون آباد و بخشهايي از :كرند ، نفت شهر ، سومار ، گهواره ، ايوان ، ماهيدشت، ودر دهستان قلعه شاهين سرپل ذهاب و نصر آباد قصرشيرين و تمامي نواحي وحومه مكانهاي ياد شده ساكن هستند.البته پراكندگي مردمان ايل كلهر از مكانهاي نامبرده فراتر است به طوري كه تعداد زيادي از مردم شهر كرمانشاه از كلهرها هستند. مردمان اين ايل در محدوده هاي نامبرده با توجه به اين كه اكثريت از طريق دامپروري امرار معاش مي كرده اند جهت به دست آوردن علف چر براي احشام و گوسفندان خود در فصول مختلف سال دست به كوچ وتغيير مكان مي زده اند كه اين امر در بروز اختلاف بين آنها وساير ايلات تأثير مهمي داشته است. در تعيين حدود گرمسير وسردسير ايل كوه هاي قلاجه و سركش در شمال گيلانغرب و حومه آن را ميتوان مرز به حساب آورد .يعني جنوب اين كوه ها گرمسير وشمال آنها سردسير كلهرها بوده است. در اين مناطق (سردسير و گرمسير)گروهي از افراد ايل به صورت يكجانشين كه معيشت آنها به طريق اقتصاد كشاورزي و دامپروري (به صورت محدود) تأمين مي گردد. با توجه به درگيري هاي منطقه اي، نا امني راه ها و دخالتهاي گاه و بيگاه حكمرانان كرمانشاه ، و مشكلات طبعي اين مردمان ، كوچ به صورت دسته جمعي وگروهي صورت گرفته و در مكانهاي سردسير و گرمسير در يك محل نزديك به هم سكونت اختيار مي كرده اند. البته طوايف تابعه ايل كه عبارتند از :خالدي ، شياني ، سياه سياه ، كاظم خاني ، تلش ، خمان ، كرگا ، كله پا ، قوچمي ، هارون آبادي، منصوري ، كله جوب ، الوندي ، شوان ، ماهيدشتي ، بلاغ بيگي ، زينل خاني ، شاهيني ، ايواني ، گيلاني ، زويري ، منشي ، گليني و شيرگ(ديره اي،ورمزيار) و… هر كدام داراي محدوده اي مشخص بوده اند كه به همان نام طوايف نامگذاري شده اند.به گفته معمرين جايگاه هر ايل بيشتر با توافق ايلخان و كلانتر طايفه تعيين مي شده است. از گفتگو با معمرين چنين نتيجه مي شود كه قلمرو ايل بستگي زيادي به قدرت ايلخان و نفوذ او در منطقه داشته است . در دوره مورد بحث كه داودخان ايلخاني كلهر را بر عهده داشته است به دليل نفوذ زياد او ايل كلهر بيشترين قلمرو ايلي راداشته است . نفوذ داودخان تا آنجا بود كه حكمران كرمانشاه بدون جلب نظر داودخان نمي توانست رؤساي ديگر ايلات را منصوب يا معزول نمايد.
برخي از منابع قوم كلهر را غيرايراني و گاهي يهودي معرفي مينمايند. با توجه به اينكه كتابهاي قديمي و سفرنامههاي جهانگردان و روايتهاي سنتي رايج در ميان ايل كلهر اين ادعا را به اثبات ميرساند كه، ايل كلهر در غرب ايران از جايگاه كهن و اصيلي برخوردار بوده است اين قوم زماني بر سرزمين بابل و روزگاري نيز بر بغداد مقر خلافت عباسيان و با نام سرزمين كلهرستان حاكميت داشتهاند.
كلهرها از زمان باستان تا كنون نامشان موجود بوده است ولي تا به حال كسي تاريخي جامع و منسجم و علمي درباره اين قوم ننگاشتهاست. اين قوم از روزگار شاه اسماعيل اول بنيان گذار دولت صفوي تاكنون با حكومتهاي مركزي ايران و برخي از دولتهاي ديگر ارتباط داشتهاست و همواره سختترين حوادث را تجربه نمودهاند.
ايل كلهر در فتح مصر، شام، فلسطين و دفع تجاوز افغانهاي هراتي و جلوگيري از تجاوزات پي در پي دولت عثماني و اعراب به مرزهاي غربي ايران و تأمين نيروهاي مسلح نقش بسزايي داشتهاست. با شروع جنگهاي ايران و عثماني از زمان صفويان تا روزگار قاجاري عملكرد اين ايل با سران آن در تاريخ جنگها و فتوحات ثبت و ضبط گرديده است.
عمادالدين دولتشاهي با آموختن الفباي اوستايي و ترجمه تازهاي از يشتها نكات جالبي از زواياي تاريك منطقه غريب ايران را روشن ميكند. وي با ترجمه متنهايي از اوستا منطقه كردنشين غرب ايران از قصر شيرين تا ايلام و كرمانشاه و بهويژه ايوان غرب و اسلامآباد كه مركز ايل كلهر هستند محل زنگي اقوام اسطورهاي ايران معرفي ميكند. او با ريشهيابي واژههاي اوستايي و تطبيق آنها با نام جايها در اين منطقه به اين نتيجه ميرسد كه جاي ايران اسطورهاي كه در شاهنامه مطرح است غرب ايران امروزي است. دولتشاهي در كتاب جغرافياي غرب ايران يا كوههاي ناشناخته اوستا، نام جايهايي مانند زوارهكوه، هفت آشيان، زويري، مرِگ (Merg)، مانِشت، گواور، تجر، سروناو، كبيركوه و غيره را كه هم اكنون نيز به همان نامها ناميده ميشوند به اقوام اسطورهاي ايران (پيشداديان و كيانيان) منتسب ميكند. چون تمامي اين جايها در حوزه حضور گويش كلهري قرار دارند، بي ربط نيست اگر بگوييم ايل كلهر كه از زمانهاي دور در همين منطقه ميزيسته يكي از استوارترين ريشههاي قوميت كرد ايراني است.
كلهرها از كهنترين طوايف ايراني هستند كه در غرب ايران سكونت داشتهاند كه با انتساب نژاد خود به پهلوانان شاهنامه اين پيوند را پاسدار بوده و اصولا ادامه اين نسبت طوري تداوم مييابد كه پس از پيدايش دين اسلام با توجهي به آيين نوين محمدي آميخته ميشود.
راولينسون درباره قدمت و موقعيت ايل كلهر با صراحت بيان ميدارد: كلهرها اگر كهنترين ايل كردستان نباشند، يكي از طوايف شناخته شده در منطقهاند. ايل كهر همانطوري كه امروزه در گشته نيز زادگاه بسياري از دانشمندان و هنرمندان باختر ايران بودهاست. در گذشتههاي دور فرهاد كوهكن مشهور به "فراي" را از خود دانسته اند. چنانكه صاحب شرفنامه مينويسد: "نهنگ درياي محنت و پلنگ كوهسار مشقت، فرهاد كه در زمان خسرو پرويز ظهور كرده از طايفه كلهر است." اين سخن روايت سينه به سينه آگاهان ايل را كه جوانان كلهر بر قلههاي زاگرس آتشافروز جشنهاي باستاني و حامل تنديسهاي هنري و مذهبي بر صخرهگاههاي سختگذر بودهاند را قوت ميبخشد.
دو روستاي داري اصالت و بزرگ ايل كلهر خوران و گاوسوار مي باشند كه اين دو روستا جزو شهرستان ايوانغرب است.
منبع:ايوان كلهرستان
موسيقي كردي به موسيقي و ترانههاي مردم كردي زبان گفته ميشود.
يك پژوهشگر موسيقي كردي براين باور است كه انگيزش پيدايش موسيقي كردي در راستاي حفظ زبان ادبيات، فرهنگ، سرگذشتها و در مجموع تمدن و پيشنيه كردها بوده است. موسيقي هامويد (فولكلور) كردي از سه بخش افسانهها، حكايتها و داستانها تشكيل شده است.
افسانه ها
پيدايش موسيقي كردي مثل اكثر قومها و ملتهاي ديگر از افسانههاي كردي شروع شد كه در اين قسمت، افسانهها در قالب ترانههاي كردي گفته ميشوند و اين ترانهها در فرهنگ كردي به ترانههاي ديواني تقسيم ميشوند و بيشتر محتواي آنها همان افسانههاي كردي است، كه شكل حماسي دارند.
اولين طليعههاي هنر كردي از بار ادبي و هنر موسيقي حماسههاي كردي بودند كه مشهورترين كسي كه به اين نوع موسيقي پرداخته «كاويس آغا» بود كه ترانههاي وي همان حماسههايي هستند كه از گذشتگان بر جاي مانده است. افسانه هاي زيادي در زبان كردي موجود است كه اگر فيلمسازان حرفه اي به آن توجه نمايند و مي تواند سوژه هاي بسيار جالبي را از آن ساخت مانند : زارا عشق چوپان
حكايتها و داستان ها
نوع ديگري از موسيقي فولكولور كردي مربوط به حكايتها و داستانهايي ميشود كه ترانههاي داستاني نيز به دو بخش قهرماني و دلدادگي قابل تقسيم هستند.
در ترانههاي قهرماني به دلاوريها و مبارزه طلبيهاي يك قهرمان پرداخته ميشود و در ترانههاي دلدادگي جنبههاي رمانتيك و عاشقانه بين دو شخص بيان ميشود كه از اين ميان، ترانه «زنبيلفروش» كه جنبه عرفاني دارد و ترانههاي "آس و حسن" و "خج و سيامند" كه سرگذشت دو دلداده را بيان ميكند، از معروفترين آثار در اين بخش هستند.
در بخش ديگر موسيقي كردي، كردهاي «سوراني» براي خود نوع ويژهاي از موسيقي دارند كه به آنها «گوراني» ميگويند كه اين نوع ترانهها در ميان كردهاي اطرف شهرستان اروميه و كردهاي تركيه (شمال) «لاوژه» گفته ميشود و اين نوع گورانيها ريتمي به نام «قهتار» دارند كه پژوهشگران براين باورند ريشه اين واژه از واژه زرتشتي «گاتا» گرفتهشده كه در اوايل، مربوط به يك سري نيايشها و مراسم مذهبي بوده است.
دومين نوع اين موسيقي «هوره» نام دارد كه در ابتدا ترانههاي ويژهاي در حمد و نيايش «اهورامزدا» بود و اين واژه نيز ريشه زرتشتي دارد كه براي نيايشهاي مذهبي آن زمان كردها كه زرتشتي بودند، سروده شدهاند كه اين نوع موسيقي بيشتر در مناطق كلهر نشين وجود دارد و به سبك هاي كلهري،به ره يم و... وجود دارد.
در مراسم ترحيم هنگامي كه فردي براي مردم آن منطقه داراي اهميت فوقالعادهاي بوده، فوت ميكند، كردها از يك نوع موسيقي كه با مرثيهسرايي و مرثيهخواني شباهت دارد به صورت ترانه و با تعريف ويژگيهاي آن شخص براي او زاري ميكنند.
در آيينهاي زاد روز محمد، كردها يك نوع ويژه از موسيقي را اجرا ميكنند كه به آن «مولودي» ميگويند. البته مولوديخواني در بيشتر جوامع مسلمان رواج دارد. اولين مولود نامه در وصف و ستايش محمد را «ملاباتديي» صوفي و عارف مشهور نوشت كه بعدا مرسوم شد كه در زمان عيد مولود از سرودههاي وي در مولودي خواني استفاده كنند. اصيلترين سازهاي استفاده شده در موسيقي كردي «سرنا» و «دهل» هستند و بعدا سازهايي كه وارد اين نوع موسيقي شدهاند مانند «دف» و «تنبور» داراي اهميت ويژهاي شدهاند. براي اطلاعات بيشتر ميتوانيد به ميژوي ئه ده بي كوردي علاالدين سجادي و پژوهشي در فولكلور كردي مراجعه كنيد.موسيقي كردي تا حدودي نمادي از شاديها و غم و اندوه بعد ازپايان هر جنگ است.
هنرمندان نامدار كرد در عرصه موسيقي
حسن زيرك
سيد محمد صفايي منش
سيد علي اصغر كردستاني
احمد كايا
محسون قرمزي گول
مرضيه فريقي
مظهر خالقي
شوان پرور
ماملي
جوان هاجو
ذكريا (زهكهريا)
زياد اسعد
چوپي فتاح
عادل هورامي
قاله مهري
اردلان
طاهر توفيق
شهرام ناظري
سيد خليل عالي نژاد
شهريبان كردي
گلستان پرور
كاوه
روتيندا
كازو
شاكرو
طاهرو
كراپت خاچو
گوليزر جاسم
سرحد
طاهر خليلي
جمال مفتي
بهجت يحيي
علي مردان
عدنان كريم
ديار قره داغي
دلشاد
انور قره داغي
برهان چاچان
عزت يلدز هان
عايشان
عليشان
زوزان
بشير كايا
خليل غمگين
بنگين
محمد شخو
هوي
ژاله
بصر شاهين
روژين
بدرالدين جوشكون
ارام تيكران
حسن شامو
محمد عارف جزراوي
اياز زاخويي
كريم كابان
جمشيد عندليبي
كيومرث پورناظري
بيژن كامكار
قشنك كامكار
اردلان كامكار
اردوان كامكار
ارسلان كامكار
حكيم سفقان
سعيد خان
دلوان
كوما چار نوا
شوان پرور
ناصر رزازي
نجم الدين غلامي
ليلا فريقي
هردي
اراز
كمال حسن
كاووس آغا
بلقيس
عزت التن نشه
اسماعيل شرفي
حسن ضيافتي
عوسمانه سور
شهين طالباني
كيومرث پورناظري،رشو جانه،آزاد عين الدين،عادل هورامي،عزيز شاهرخ،فتانه وليدي،قادر الياسي،حشمت الله لرنژاد،حسين صفامنش،سيروس امامي،حميد حميدي،رضا لرستاني،سيد جلال الدين محمديان،ميكائيل
منبع:kalhor-ivan
ايوان كه در زبان كردي به صورت ئه يوان نوشته مي شود اسامي متفاوتي برايش ذكر كرده اند،مثل:باخ(باغ)شاه،ايوان و جوي زر.
دليل نام گذاري اين شهرستان به باخ شاه اين است كه در زمان پهلوي رضا خان به ايوانغرب مي آيد و در اين شهر به دليل وجود باغات فراوان و همچنين آب و هوايي بسيار خوب رضا خان اسم باغ شاه را بر روي اين شهر كهن مي گذارد.
اسم جوي زر هم به دليل رودي بود كه در وسط آن رد مي شد كه متاسفانه الان اين رود خشك شده است و تنها رود شهرستان ايوان رود كنگير است كه از كوه مانشت سرچشمه مي گيرد.
و ايوان هم به دليل اينكه اين شهر دروازه ايلام بوده و تنها راه ارتباطي ايلام با ساير شهر هاي كرد نشين شمالي بوده است و همچنين به دليل اسم قديمي است كه برايش انتخاب كرده اند.
شهرستان ايوانغرب با داشتن دو شاعر بزرگ كرد يعني شاكه و خان منصور جايگاهي بس رفيع در ميان شهرهاي كرد دارا مي باشد.
شاكه اهل روستاي خوران ايوانغرب و خان منصور هم خان ايوانغرب كه مستقيما از دولت مركزي فرمان مي گرفته است.
همچنين افتخار ديگر ايل كلهر و به خصوص شهرستان ايوانغرب اين است كه در زمان اسكان عشاير در زمان رضا خان دولت مركزي نتوانست عشاير كرد نشين ايوانغرب را اسكان دهد و مردان اين ديار همان زندگي عشايري خود را بدون كوچكترين مشكلي ادامه مي دادند.
همان طور كه مي دانيد فرهاد بيستون كن معروف(فرهاد كرد كلهر بوده)مدتي را در شهرستان ايوانغرب زندگي كرده است و طاق معروف شيرين و فرهاد كه جزو آثار ملي است دليلي بر اين مدعاست.
زماني كه ايوانغرب شهر بوده و خان و خان بازي مي كرده ساير شهر ستان هاي اطراف ايوانغرب شهر نبوده اند ولي متاسفانه در اين اواخر به طور كاملا جدي سد راه پيشرفت اين شهرستان بوده اند تا جايي كه اين شهرستان از ساير شهرستان هاي همجوارش عقب مانده است.
شهرستان گيلانغرب كه آن ها هم به زبان كردي كلهري صحبت مي كنند در ابتدا يك عده بسيار كمي بودند كه ايواني هاي مهاجر به آنجا رفته و شهرستان گيلانغرب را ساخته اند به طوري كه اين دو شهرستان يعني ايوانغرب و گيلانغرب كاملا با هم فاميل هستند و زبان،گويش،آداب و رسوم و فرهگ اين دو شهرستان كاملا شبيه هم است.